مقالات

تفکر استراتژیک

مفهوم استراتژی

واژه استراتژی پس از جنگ جهانی دوم در ادبیات مدیریت مورد استفاده وسیعی قرار گرفت. پیش از آن، این واژه بیشتر در علوم نظامی کابرد داشت. ریشه ی این واژه، کلمه یونانی استراتگوس[1] به معنی ژنرال، هنر ژنرال، یا هنر جنگیدن می باشد. کتاب هنر جنگ اثر سان تزو[2] که به حدود پنج قرن قبل از میلاد بر می گردد از قدیمی ترین و الهام بخش ترین کتب در زمینه استراتژی محسوب می شود.

در یک تعریف ساده می توان گفت استراتژی راه و روش رسیدن به هدف و پیروزی است. مطالعات نشان می دهند که بیش از هشتاد درصد از شرکت ها و برندها پس از ورود به بازار در مدت کمتر از پنج سال حذف می شوند. رقابت شدید در بازار، دنیای تجارت را بیش از هر زمانی به دنیای جنگ شبیه کرده است. شاید به همین دلیل باشد که مارکتینگ این واژه را از علوم نظامی به عاریت گرفته است. موفقیت تصادفی حاصل نمی شود. برای پیروزی باید استراتژی داشت.

 

فرایند مدیریت استراتژیک

برای مدیریت استراتژیک تعاریف مختلفی در ادبیات موجود است. برخی مدیریت استراتژیک را یک فرایند دائمی در سازمان شامل سه مرحله  فرموله کردن یا تدوین استراتژی[3]، اجرا[4] و کنترل[5] می دانند.

در برنامه ریزی استراتژیک، هر سازمانی ابتدا باید “ماموریت[6]“، “ارزشها[7]” و “چشم انداز[8]” خود را تعریف نماید. برخی اینها را ارکان راهبردی جهت ساز می نامند. “ماموریت” فلسفه وجودی سازمان است و به این سوال پاسخ می دهد که سازمان دقیقا به چه کاری مشغول است و برای چه به وجود آمده است. “ارزشها” اصول و استانداردهای مهمی هستند که راهنما و جهت دهنده دیدگاه ها، رفتارها و اقدامات در سازمان هستند. “چشم انداز” بلندمدت ترین هدف، غایت آرزوهای هر سازمان و قله ای است که برای رسیدن به آن تلاش می شود. اینکه منظور از بلندمدت چه بازه زمانی است بستگی به سازمان شما دارد و تعریف دقیقی ندارد. ممکن است یک سازمان چشم انداز ده ساله و دیگری چشم انداز بیست ساله برای خود تعریف کند. برخی سازمانها برای آنکه اطمینان حاصل کنند که در مسیر چشم انداز حرکت می کنند برای خود اهداف میان مدت یا کوتاه مدت[9] تعریف می کنند و سپس این اهداف را در قالب وظایف اجرایی[10] می شکنند و در بازه های زمانی معین (معمولاً یکساله)  از روند امور”بازخورد[11]” می گیرند.

 

تفکر استراتژیک

برخی به فرایند مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک به شکل فوق انتقاد دارند و می گویند امروزه اکثر شرکت ها در محیط ها و بازارهای بسیار پرتغییر و پرتلاطم فعالیت می کنند و عملا امکان برنامه ریزی استراتژیک به شکل کلاسیک و سنتی آن مقدور نیست. این گروه اغلب معتقدند که به جای برنامه ریزی استراتژیک یا در تکمیل آن باید به تفکر استراتژیک روی آورد و مدیریت استراتژیک را سنتز دائمی استراتژی با توجه به مقتضیات می دانند. آنها معتقدند که فرموله کردن استراتژی، اجرا و کنترل سه مرحله مجزا و به ترتیب نیستند که یکی بعد از دیگری آغاز شود بلکه این سه مرحله باید به شکل تعاملی[12] و بعضا موازی پیش بروند.

کسانی که توانایی تفکر استراتژیک دارند معمولاً چند ویژگی زیر را دارا هستند:

  • نگاه کل نگر و توانایی دیدن تصویر کلی[13] از بالا مانند شطرنج بازی که از بالا به صفحه تسلط کامل دارد.
  • آینده نگر و دارای درک شفاف از چشم انداز و اهداف سازمان
  • درک از رقابت؛ وضعیت بازار و محیط بیرونی سازمان
  • حساسیت بالا نسبت به اتفاقات بیرونی و درونی و آمادگی برای کنش فراتر از واکنش
  • انتقادپذیری و انعطاف پذیری لازم برای تغییرات
  • اکتفا نکردن به تحلیل و روی آوردن به سنتز؛ تحلیل “یافتن نقاط [14]” است و سنتز “اتصال نقاط[15]
  • کنجکاو، ریسک پذیر و همواره در جستجوی خلاقیت و نوآوری
  • یادگیرنده و همواره به دنبال توسعه فردی[16] خود و اطرافیان

 

 

[1] Strategos

[2] “The Art of War” by Sun Tzu

[3] Formulating

[4] Implementing

[5] Control

[6] Mission

[7] Values

[8] Vision

[9] Objectives & Goals

[10] Tasks

[11] Feedback

[12] Interactive

[13] Big Picture

[14] Finding the Dots

[15] Connecting the Dots

[16] Personal Development

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *